شرح پریشانی

دریغا! که مردم در بندِ آن نیستند که چیزی بدانند؛ بل که در بندِ آنند که خلق در ایشان اعتقاد کنند که عالِمند. (عین القضات)

شرح پریشانی

دریغا! که مردم در بندِ آن نیستند که چیزی بدانند؛ بل که در بندِ آنند که خلق در ایشان اعتقاد کنند که عالِمند. (عین القضات)

شرح پریشانی

زادگاه من جایی کنار چشم‌های آبی شیخ لطف الله بود، میان خنده های دلبرانه‌ی زاینده رود!
در کوچه‌های غبارگرفته از تاریخِ پشت مسجد شاه. من با لرزشی بر منار جنبان خویش را شناختم .
میلاد من میان گیجی ستونهای 40نام بود و زیر فواره‌های حوض میانی نقش جهان!
بزرگسالی‌ام اما شمعی شدم آرام آرام می‌سوخت میان دهانه‌های سی و سه پل.
حالا اما
اینجایم برای آن‌که گاهی خودم را به اسارت قلم برای زمان به یادگار گذارم.

* احترام به حقوق نویسنده، از ابتدایی‌ترین انتظارات و نشانه‌ی درک مخاطب است.
کلیه‌ی حقوق محفوظ و نقل قول تنها با ذکر منبع و نویسنده پسندیده است.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

چشم هایش

يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۲۵ ب.ظ

زود بود
ولی
با این همه بهار که در چشم تو سبز است
بارش شعر در دل من دور نبود
بنیان می افکنی
و برزخیست است نگاه تو
که آتش بگیرم یا بگذرم ازجنگل چشم هات.

حضور تو،
بی بدیل هنرمندی است که می تراشدم،

صیقل میدهد و دیگری ام میکند در ترس رسیدن پاییزی دیگر 

ناکامی،خورد استخوان هام رفته
و دریغ!
چه مبارز بی اراده ای ام در جبهه ی چریکی چشمهات!
بهاروش سبزست
باران میشود به بایری لبخندهام
آغوشت
ناچشیده حتی مست میکند
و چوب خط های شبهای خماری از حد گذشته

 خودت اما خوب میدانی
عصر ناباوری هاست
باهزار حجت پر تپش سینه هم
باور نمیکنند
درهوای گرگ و میش همیشگی ام
مردادوار کودتا کرده ای ...


  • فروغ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی