شرح پریشانی

دریغا! که مردم در بندِ آن نیستند که چیزی بدانند؛ بل که در بندِ آنند که خلق در ایشان اعتقاد کنند که عالِمند. (عین القضات)

شرح پریشانی

دریغا! که مردم در بندِ آن نیستند که چیزی بدانند؛ بل که در بندِ آنند که خلق در ایشان اعتقاد کنند که عالِمند. (عین القضات)

شرح پریشانی

زادگاه من جایی کنار چشم‌های آبی شیخ لطف الله بود، میان خنده های دلبرانه‌ی زاینده رود!
در کوچه‌های غبارگرفته از تاریخِ پشت مسجد شاه. من با لرزشی بر منار جنبان خویش را شناختم .
میلاد من میان گیجی ستونهای 40نام بود و زیر فواره‌های حوض میانی نقش جهان!
بزرگسالی‌ام اما شمعی شدم آرام آرام می‌سوخت میان دهانه‌های سی و سه پل.
حالا اما
اینجایم برای آن‌که گاهی خودم را به اسارت قلم برای زمان به یادگار گذارم.

* احترام به حقوق نویسنده، از ابتدایی‌ترین انتظارات و نشانه‌ی درک مخاطب است.
کلیه‌ی حقوق محفوظ و نقل قول تنها با ذکر منبع و نویسنده پسندیده است.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

ساعت زمین

يكشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۲۷ ق.ظ

دور حوض ، روبه روی مسجد شاه نشسته ام

جایی که از میان دوستداران جعلی و واقعی محیط زیست،نماد + 60 می بینم 

هوا کمی از بهاروشی اش گذشته، اما آنچه در این لحظه مرا واداشته با دستانی از سرما بی حس شده برایتان بنویسم ، تحلیلی جامعه شناسانه از این پدیده ی جهانی در اینجا و اکنون است :

رسانه قدرت عجیبی دارد ،همه ی ما می دانیم که در مراسم خاکسپاری روانشاد مرتضی پاشایی، بیش از 80% مردم سوار بر موجی رسانه ای به بهشت زهرا رفتند و من به خاطر دارم که برای اولین بار به چشم بسته شدن کامل متروی تهران را از شدت ازدحام مردم گواه شدم!

از دیگر مثال های قدرت رسانه ، می توانیم به کلیپ 15 ثانیه ای سیدمحمد خاتمی اشاره کرد.منکر نمی توان شد بسیاری از انگشت رنگی شده های 7 اسفند به دلیل همان 15ثانیه ی تکرار کننده ی سید اصلاحات ایران، راب دادند و حماسه آفریدند.

امشب بین مردم درست همان احساسی را دارم که روز خاکسپاری مرتضی پاشایی در ازدحام بی سابقه ی مردم داشتم .رگه های همین موج سواری را در سالیان پیش و حماسه های پیش از شاعت زمین به وفور شاهد بوده ایم .

دلم گرفته

برای زمین دلم گرفته

لعنت به این گوشی های دوربین دار و تمام جوامع مجازی که ما را از خودمان هم گرفته.من گوشه ای ایستادم و پس از شمارش معکوس برای خاموشی یک ساعته(که متاسفانه چیزی کمتر از نماد بود و تنها قسمت کوچکی از میدان زیبای نقش جهان خاموش شد)،فقط به مردممان نگریستم.به جد و با قاطعیت می توانم این ادعا دا داشته باشم که بیش از 60%این جمعیت دغدغه ی محیط زیست و زمین نداشتند! در بهترین حالت چیزی از اینکه قرار است یک ساعت چراغ ها خاموش شود می دانستند ولی چندنفراز ما دغدغه ی محیط زیست و زمینی پاک تر داشتیم؟

این تجمع و اینکه افراد زیادی در آن حضور داشتند اصلا بد نیست، حرف من ناآگاهی جامعه ی جوان کشور است و بی تفاوتی شان.وقتی می دیدم سرخوشانه ، بدون اندک تفکری یا آگاهی، فقط و فقط موبایل هایشان را در هوا گرفته اند و می خواهند برای به اشتراک گذاشتن "خودشان!"،عکس و فیلم بگیرند ، حالم از خودم و همان دو سه عکسی که گرفته بودم هم به هم خورد .

به گمانم انتخاب پدر ، عقلانی تر بود : در خانه ماند و بدون هیچ فیلم،عکس یا هرگونه خودنمایی به مدت یک ساعت با شمع و بی هیچ وسیله ی برقی، آخرین شب سالش را گذراند.

کاش در سال جدید به خودمان قول بدهیم مطالعه ی سرانه مان را اندکی_تنها اندکی_ بالا ببریم، به خودمان قول بدهیم برای داشتن زمینی پاک تر و هوایی سالم تر دستکم در کارهای ساده ای مثل تولید زباله یا عدم افراط گری در مصرف گوشت و عاداتی از این دست ، کوشا باشیم .به خودمان قول بدهیم از خودمان شروع کنیم،فرهنگ سازی کنیم ، از خانواده و دوست و فامیل خود آغاز کنیم و سفیر سیاره مان باشیم ...

میدان نقش جهان.

29 اسفند 94.ساعت زمین

  • فروغ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی